مجید زهری
نوشتارهایی در فرهنگ و توسعهی انسانی
جمعه، آذر ۱۴، ۱۴۰۴
نوشتن داستان کوتاه
پنجشنبه، مهر ۲۴، ۱۴۰۴
محترم اسکندری و جمعیت نسوان وطنخواه
محترم اسکندری (1274 – 1303) روزنامهنگار برجستهی
ناسیونالیست و تجددخواه، پیشگام در آموزش و فرهنگسازی، بنیانگذار اصلی و مدیر مهمترین
نهاد برابریخواهی زنان در عصر رضاشاه بزرگ است: جمعیت نسوان وطنخواه.
نشر و سردبیری مجلهی "جمعیت نسوان
وطنخواه" را نیز هماو بر عهده داشت که یکی از مهمترین اسناد تاریخی سیر تجدد در ایران است.
محترم اسکندری دختر محمدعلی میرزا اسکندری از موسسین
"انجمن آدمیت" بود و از دوران طفولیت در کنار پدر در جلسات این انجمن
شرکت میجست.
فرازهایی از اساسنامهی جمعیت نسوان وطنخواه به شرح
زیر است:
تعلیم و تربیت و سوادآموزی دختران و زنان
پرورشگاه برای دختران یتیم
تاسیس مریضخانه برای زنان بیبضاعت
تشکیل هیئت تعاونی به منظور تکمیل صنایع داخلی
مساعدت مادی و معنوی نسبت به مدافعین وطن در هنگام
جنگ.
محترم اسکندری از مخالفین سرسخت حجاب و خرافات مذهبی
بود و میگویند جستارها، سخنرانیها، و گفتارهای او بر رضاشاه بزرگ تاثیر بسزایی
داشته است. نیز همین مقالات مایهی طرح شماری از لوایح قانونی و مساعدت دولت در
تغییرات قانونی پایه به سود برابریخواهی و تجدد بوده است.
از نگاه معرفتشناختی و بر اساس کارنامهی عمر کوتاه
اما بسیار پربار او، محترم اسکندری چه بسا از انگشتشمار پیشگامان برابریخواهی
باشد که شایستهی لقب "پهلوان" است.
یکی جام پر باره خسروان...... بکف برنهاد آن زن
پهلوان (حکیم طوس فردوسی)
بی کم و کاست، محترم اسکندری قهرمان ملی ما ایرانیان
است.
دوشنبه، فروردین ۲۰، ۱۴۰۳
گذری به "کارنامه اردشیر بابکان"
کارنامه اردشیر
بابکان یکی از معدود آثاریست که از ایران قبل از
اسلام برای ما به یادگار مانده است. از این رو، خواندنش نه تنها آموزنده، بلکه یک
وظیفهی ملی است.
هر چند نویسندهی
این اثر نامعلوم است، اما تردیدی نیست که یکی از شهروندان ایرانی دوره ساسانی بوده
است. پرداخت اثر در شکلی روایی، با آمیختهای از داستانگویی کلاسیک ایرانی است که در
بسیاری از آثار کلاسیک ما چون شاهنامه بهچشم میخورد.
این اثر که به
برآمدن سرسلسهی سلسلهی ساسانیان یعنی اردشیر بابکان میپردازد، از ابتدای تولد
او را در بر میگیرد و با شاهی نوهاش هرمز – که ایرانزمین را باری دیگر یکپارچه
کرد و به وحدتی حکومتی رساند- پایان میگیرد. به گفتهی اساتیدی چون دکتر محمدجواد
مشکور، بهرام فرهوشی و دکتر مهری باقری، فردوسی قطعا به این اثر – و البته متن
کاملتر آن- دسترسی داشته، چه روایت نقلشده در شاهنامه گرتهبرداری دقیقی از روی کارنامه
اردشیر بابکان است.
به هر روی، این
اثر که برگی زرین از تاریخ چند هزارهی ماست لازم است خوانده و آموزانده شود و
زینتبخش هر کتابخانه و آموزشکدهای باشد.
از این کتاب
ترجمههای متعددی شده است از آن جمله ترجمهی صادق هدایت را نیز لازم است یاد
آورد. گفتنیست که این کتاب به خط پهلوی نگاشته شده است.
*شناسه: کارنامه اردشیر بابکان؛ دکتر مهری باقری، نشر قطره، 1378
سهشنبه، آذر ۰۷، ۱۴۰۲
اشارهای مختصر به رمان "زمستان 62" نوشتهی اسماعیل فصیح
رمان «زمستان 62» نوشتهی اسماعیل فصیح رمانیست
روایی که توسط اول شخص مفرد روایت میشود. راوی داستان جلال آریان مردیست مجرد،
بازنشسته و 47 ساله که برای پیداکردن پسر خدمتکارش به اهواز آمده است. او قبلاً
نیز سالها در بخش آموزشی در صنعت نفت فعالیت میکرده و از اینرو در محل روابط و
دوستانی دارد.
راوی تقریباً در تمام صحنهها و مرکز روایتها
حضور پررنگ دارد. فصیح در زمستان 62، ما را به درون مناسبات شهری و
شهروندی آن دوران میبرد؛ با تمام نقاط اتکا و ضعفهایش.
شخصیتهای رمان محدود، اما به خوبی پردازش شدهاند
و قطعاً اسماعیل فصیح در شخصیتپردازی موفق عمل کرده است.
روایت رمان در پیرامون 2-3 اول جنگ ایران و
عراق است و در اساس تم ضد جنگ دارد و دوطرف را مقصر ادامهی این جنگ فرسایشی و
بیهوده میداند.
تصویری که رمان از مناطق جنگی بهدست میدهد،
تصویریست از یک اسارت دائم میان دو اهرم فشار بیرونی؛ شهروندانی گیج از جابجایی
قدرت پس از انقلاب اسلامی که در میان بمباران صدام از یک سو و اهرمهای خردکنندهی
سیاسی-اجتماعی جمهوری اسلامی گیر افتادهاند. این دو عامل شر، یعنی متجاوز جنگی و
سرکوب فیزیکی-روانی رژیم توان زندگی را بهکل از شهروندان سلب کرده است.
در جایجای رمان، نویسنده با طنزی تلخ و گزنده،
به مغزشویی سیستماتیک رژیم و دستگاه شهیدساز آن اشاره میکند؛ سیستمی که فقط در پی
محکمکردن پایههای قدرت خویش است، حالیا به قیمت از بین رفتن جانها و شرایط
زندگی شهروندی.
از نکات محوری این رمان میتوان به مباحثی نظیر نوعدوستی، تراژدی شکست در زندگی شخصی و ادغام آن در زندگی اجتماعی، و اسارت در زمان و مکان اشاره است. محکومیت انسان به شکست در حدی کمرنگ و نه در شکل کافکایی آن، در این رمان نیز به چشم میخورد. در واقع نویسنده جدال انسان با عامل شر بیرونی را با استادی به تصویر کشیده است، آنهم با استفاده از مکان، روابط اجتماعی و خصوصیت فردی ایرانی.
در این رمان، سمبلیسم حضور چشمگیری دارد. مثالها در این باره فراوانند: از
انتخاب نامهایی چون "آل مطرود" گرفته که نشانگر سرنوشت آن شخصیت است،
تا "ابوغالب" که نشانی از "تحکم/زورگویی" دارد.
موضوع مهاجرت نیز در این رمان بس پررنگ است، اما نه مهاجرتی خودخواسته، بلکه
مهاجرتی از روی اجبار. تصویری که از ایران آن دوران به دست میدهد زندانیست که به
هر شکل ممکن باید از آن گریخت. به عبارتی، شخصیتهای داستان – نه همه، اما اکثراً –
به سیاقی مهاجرند، یا مهاجرت را تجربه کردهاند. تجربهی زندگی در زیر دو آسمان،
جبر زندگیست که در این رمان بهدقت پرداخت شده است.
سبک نوشتاری رمان بیشباهت به ادبیات قرن بیستم
آمریکا نیست. به نظر میآید نویسنده گوشهچشمی نیز به قابلیت ترجمهپذیری اثرش
داشته است.
رمان میتوانست با پردازش بهتر صحنهها، شاخوبرگدادن
بیشتر به رخدادها و اضافهکردن چند فلشبلک و اوج و فرود بیشتر در روایتها،
تصویری همهجانبهتر بهدست دهد و به آثار جهانی پهلو بزند که البته چنین نکرده.
در کل، زمستان 62 از دو جهت رمانی ارزشمند است: یکی اینکه از نخستین رمانها در بارهی جنگ -و در منطقهی جنگی- است که دیدی فراایدئولوژیک و روشنگر به موضوع دارد، و دوم اینکه از دید مناسبات طبقهی متوسط شهری به موضوع نگریسته است.
*شناسه: زمستان 62، چاپ اول
و بدون سانسور خارج از کشور، سینا مرکز فرهنگ و هنر، آلمان غربی، 1368
پنجشنبه، اسفند ۱۸، ۱۴۰۱
در روشنفکری (11)
هر چقدر هدفگذاری مهم است، فهم این نکتهی فلسفی مهمتر است: هدف همیشه
دستیافتنی نیست! در مسیر رسیدن به هدف، بارها زمین میخوریم و باز برمیخیزیم...
و در همین زمینخوردنهای پیاپی است که ویران میشویم...
خواستن همیشه به توانستن ختم نمیشود!
سهشنبه، آبان ۱۷، ۱۴۰۱
تعریف ائتلاف و اتحاد در امر سیاسی
در "ائتلاف" گروهها با حفظ پرنسیپها و شناسنامهی خود، دور یک هدف مشترک حلقه میزنند و برای رسیدن به آن هدف استراتژیگذاری میکنند.
چهارشنبه، شهریور ۲۳، ۱۴۰۱
تابع بودن در مقابل همراه بودن
در رفتارشناسی اجتماعی، "تابع بودن" با "همراه بودن" دو موضوع کاملاً مجزا و از جهتی در تضاد هستند. تبعیت از دیگری نشانه ای از غلبه ی تفکر مرید-و-مرادی بر ذهن فرد است. همراه بودن با دیگری/دیگران اما، علاوه بر اینکه فرد ایستارهای خویش را حفظ می کند، نشانه ای از انتخاب آزادانه ی فرد است: او دیدگاه دیگری/دیگران را می پذیرد و در یک کنش اجتماعی با او/آنها همراه می شود.
فرهنگ تابع بودن نشانه ی بارز بازنشستگی خوداندیشی و خویشکاری است. انسان تابع، حق تصمیم گیری خود را به دیگری وامی نهد.
پنجشنبه، فروردین ۱۸، ۱۴۰۱
پذیرش شرایط در مقابل کنارآمدن با شرایط
پذیرش شرایط با کنارآمدن با شرایط دو موضوع کاملاً مجزا و از جهاتی حتا متضاد هستند. پذیرفتن شرایط نگاهی در-جا-زن و قضاوقدری است که کنترل زندگی را خارج از اختیار انسان می بیند. در کنارش، انسانی که شرایط خود را می پذیرد خواه ناخواه باور دارد که لیاقتش همین شرایطی است که در آن زیست می کند. پذیرش شرایط، پشت کردن به پیشرفت است.
کنارآمدن با شرایط اما نشانه ی آگاهی از موقعیت، و از آن مهمتر خردمندی نهادینه در فرد است. در چنین حالتی، انسان شرایط خود را "موقتی" می داند؛ و تنها محلی برای گذر. چنین انسانی، قابلیت های خود را بر مبنای شرایط زیست-محیطی که در آن قرار دارد تعریف نمی کند. به جای تسلیم شدن به شرایط، راه همسازی با شرایط بر می گزیند و از آن در وقت مناسب گذر می کند و به شرایط بهتر پا می گذارد.
به راستی تعریف ما از خود چیست؟ آیا محیط ما را تعریف می کند یا ما محیط را؟ آیا زندگی ما را می سازد یا ما زندگی را؟ مرز اختیار و بی اختیاری در کجاست؟
انسان پویا مدام در حال "شدن" است. او به ایستایی در زندگی باور ندارد، از این روست که مدام در حال تکاپوست. او در مقابل ناملایمات سر تسلیم فرود نمی آورد و سختی ها او را نمی شکند. او تجربیات مفید خود را با دیگران -و نسل بعد از خود- به اشتراک می گذارد. در کنارش، از تجربیات دیگران نیز کماکان می آموزد. جریان زندگی او بی وقفه است، چه او خود در جریان است.
شرایط اگر ما را تسلیم کرد، آنجا دیگر انتهای کار است! اگر بر شرایط مسلط شدیم و مدیریتش کردیم، همچنان زنده ایم و در جریان.
یکشنبه، اسفند ۱۵، ۱۴۰۰
اشاره ای به نگاه پوتین در مسئله ی اوکراین
هدف نهایی پوتین زهر-چشم-گیری از اوکراین است تا در آینده به ناتو نپیوندد. همچنین خطوط خود را برای گلوبالیست ها از نو واگو کند.
روسیه اوکراین را نیمه مستعمره ای می بیند که بخاطر پیوندهای تاریخی/فرهنگی، عملاً نباید به بلوک غرب بپیوندد. نیز اوکراین را "دروازه ی یورش جهانگرایی" می بیند، از اینرو می خواهد آنرا در کنترل داشته باش.
حمله نظامی روسیه به اوکراین را بایستی ژئولیتیک و تمدنی دانست. اوکراین موقعیتی عمیقاً یکتا برای روسیه است. اوکراین استراتژیک ترین سنگری است که گلوبالیسم در پی فتح آن است تا روسیه را از درون متلاشی کند. بخاطر بنیان های فرهنگی/زبانی/تاریخی/نژادی/دینی مشترک، اگر اوکراین به بلوک غرب بپیوندد، گلوبالیسم این پیام واضح را به مردم روسیه فرستاده است که "شما نیز می توانید به غرب بپیوندید"! یعنی تسخیر سیاسی اوکراین، آغازگر تسخیر سیاسی دیگر بخش های روسیه از درون است. این یعنی تغییر معادله ژئوپلیتیک و آغاز پایان روسیه. پوتین ناسیونالیست اینرا می داند و در مقابلش می ایستد.
در اینکه پوتین حق ندارد استقلال سیاسی و حق انتخاب مردم اوکراین را نادیده بگیرد تردیدی نیست. آینده نگری و نگاه خاص عبور از بحران پوتین نیز نمی تواند توجیهی باشد برای تجاوز نظامی او. به هر رو، کل حرف این است که بجای اینکه مجذوب هیاهوی رسانه ای شویم، کمی عمیق تر مسائل را برانداز کنیم و بدانیم که هر رخداد کلان سیاسی، ریشه های ژئوپلیتیک دارد و چندبعدی است.
شنبه، اسفند ۱۴، ۱۴۰۰
ورود ارتش روسیه به اوکراین - یک اشاره به موضع گیری ما!
پنجشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۹۹
اشاره ای به تبعات اجباری کردن ماسک
اجباری شدن استفاده از ماسک چالش های متعددی آفریده است. طبیعتاً، مخالفت هایی را نیز برانگیخته است، مثل هر حرکت "اجباری" دیگر که با پشتوانه ی حکومت به بدنه ی اجتماع دیکته می شود.
سهشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۹۹
همجنسی انسان ها: زبان مشترک و درک مشترک
یکشنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۹۹
جنس انسان فرای باورهای اوست
تصویر درونی ما از خود و اطراف، نقشهی حرکت و مبنای رفتاری ماست. این تصویر را میشود تغییر داد: با فهمی نو از خود و جهان و تمرین/تکرار این روش نو.
شنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۹۹
نقطه چرخش جهان پس از کرونا
دیر یا زود، جهان از بحران کرونا بیرون خواهد رفت، ولی این بحران را صرفاً در قامت یک "بیماری" که آمد و بعد از چندی رفت نباید دید. بی شک جهان پس از کرونا با یک نقطه چرخش (Turning Point) مواجه خواهد شد؛ چرخش به تغییراتی سنگین و اساسی که جهان را متحول خواهد کرد.
هنگامی که از تغییرات سهمگین سخن می گوییم، برای مثال به تغییراتی در اندازه مرزبندی های نو و آغاز تولد کشورها در بسیاری از نقاط جهان و روی کار آمدن نظام ژئوپلیتیک جدید پس از جنگ جهانی اول و سپس جاافتادن آن پس از جنگ جهانی دوم اشاره می کنیم. تغییراتی در این حد سهمگین.
تغییرات سهمگین در جهان همیشه پا بر دو عنصر پایه دارند: "سیاست" (قدرت / کنترل / نظام مندی) و "اقتصاد" که مادر همه ی تغییرات است. هیچ تغییر مهیبی در جهان بدون حضور این دو عنصر نه اتفاق افتاده، و نه اتفاق خواهد افتاد. از این رو، فرمول قدیمی "دنبال پول برو" یا "ببین کی نفع برده" راهگشاست.
تولد کارت اعتباری در دهه 50 میلادی و فراگیری آن در دهه هشتاد، نقطه چرخشی بود که پول را از پشتوانه ی اصلی خود یعنی طلا جدا کرد. به عبارتی، "اعتبار" بر جای "پول" نشست و آن مراکزی که اعتبار تخصیص می دانند مالک پول و کنترل کننده مصرف کنندگان پول شدند.
دهه هاست که بانکهای مرکزی جهان و مگاکورپوریشن های بین المللی بدنبال یک واحد پول جهانی هستند، اما هنوز موفق نشده اند آنرا جا بیاندازند. واحد پول جهانی به معنی تثبیت تسلط گلوبالیسم بر جهان است. بیتکوین فعلاً آمده، اما فراگیر نیست. کردیت کارت هم جای خود. همین امروز، در بسیاری از کشورها مثل سوئد، خریدکردن با پول نقد تقریباً ناممکن است. شما در مرکز استکهلم اگر بخواهید یک قهوه بخرید، باید با کارت اعتباری حساب کنید! این فراگیری، به دیگر کشورها نیز در حال سرایت است. آیا کرونا به این روند سرعت خواهد داد؟
گلوبالیسم با تغییر جایگاه مراکز تولید - از محلی به جهانی - بافت بومی اقتصادی کشورها را به کل تغییر داد. شما دیگر لباس دوخت آمریکا، یا حتا ایتالیا و فرانسه که مهد تولید لباس بودند نمی بینید و همه چیز شده ساخت چین یا چند کشور در حال توسعه دیگر. این روند برده داری نوین است.
می شود حدس زد که در یک پروژه ناپیدا، کرونا را به جان جهان انداختند تا علاوه بر گستراندن کنترل، در سازوکار جهان چند تغییر بنیادی ایجاد کنند، همه هم به بهانه همین کرونا! امروز من و شما را خیلی قانونی در خانه خودمان حبس کرده اند. این تغییرات چه خواهند بود را نه من می دانم نه شما؛ اما تردیدی نیست که بزودی شاهدش خواهیم بود...
پنجشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۹۸
انتخاب طرف گفت وگو
کسانی که اهل کشف واقعیت نیستند، هنگامی
که با مقولهای تازه و خارج از میدان درک خود روبهرو میشوند که از سر-در-نمیآورند،
سادهترین راهی که برمیگزینند بهاصطلاح "فرار رو به جلو" یا انکار
موضوعیت آن مقاله از پایه است! برای مثال، وقتی با آن دسته از فعالین سیاسی قدیمی
ایرانی که در عمر خود هیچگاه وارد فعالیتهای اقتصادی نشدهاند مسئلهی تاثیر
اقتصاد جهانی بر روابط/تغییرات سیاسی را مطرح میکنید، چون در این زمینه هیچ سررشتهای
ندارند و فهم اینگونه مسائل برایشان ناممکن است، بلافاصله به شما انگ
"آلودگی به تئوری توطئه" میزنند.
اینگونه افراد با نفس آموختن از بنیاد بیگانهاند، از
این رو گفتگو با آنان به جای نخواهد رسید. مسائل مهم را تنها باید با افرادی مطرح
کرد که آنرا میفهمند، یا برای آموختن ذهنی باز دارند. اصل در حرمتگذاری به
آزادی بیان، انتخاب طرف گفتگو است.







